عصر افسانهها
عصر افسانهها (به انگلیسی: Age of Legends) که عصر دوم نیز خوانده میشود، نامیست که به زمان پیش از زمان دیوانگی و شکستن جهان داده شده. در طول این زمان، دالانزنان بسیار بیشتر و آیز سدایها — دالانزنانی تعلیم دیده که هم مرد در خود داشتند و هم زن — قادر به ساختن آنگریال، ساآنگریال و ترآنگریال بودند، و گاهی اوقات جایگاههای اجتماعی مهمی داشتند. دالانزنان نیز به نظر میرسد که در کل بسیار نیرومندتر بودند، گواه و مدرک آن این است که آنها به تنهایی میتوانستند کارهای بیشتری را با نیروی یگانه انجام بدهند و اینکه تمام مطرودین بسیاربسیار نیرومندتر از آیز سدایهای امروزی هستند. یکی از نیرومندترین موسسات جهان، سرای خدام بود، مکانی که تمام دالانزنان به آن جواب پس میدادند. محترمترین، قدرتمندترین و موفقترینِ آیز سدایهای تالار، لوز ثرین تلامون بود که پیروانش او را اژدها هم میخواندند. از این گذشته، بهغیر از اِلان مورین تِدرونای، او قدرتمندترینِ آیز سدایها بود.
نظم اجتماعی
در عصر افسانهها، دارایی مادی به چیزی بیارزش تبدیل شده بود، چون امکانات آن فراهم بود تا هر کسی هر چیزی که میخواد بهدست بیاورد. بهجای ثروت، اشخاص با خدمتشان به بشریت قادر بودند احترام اجتماعی و کارهای مهم را بهدست بیاورند. در عصر افسانهها همه با دو نام به دنیا میآمدند، ولی شخص شهروند میتوانست به عنوان تشخیص خدمات عمومیاش نام سومی نیز دریافت کند. این خدمت عملاً میتوانست هر چیزی باشد، تا زمانی که به طریقی برای بشریت منفعت داشته باشد. تاریخدانان، دانشمندان، پژوهشگران، شفادهندگان، بشردوستان، فیلسوفها، مهندسهای توانا همه قادر بودند که در صورت ارزشمند بودن کارشان یک نام سوم دریافت کنند.
در عصر افسانهها، دالانزنان نیز به مانند بقیه باید برای کسب شهرتشان تلاش میکردند، و دالانزنی به ندرت یک برتری برای کسب احترام یا قدردانی عوام دیده میشد. ولی واژهی آیز سدای که عملاً به معنای «خادم همگان» است، برگزیده شد تا به جامعهی جهانی نشان دهد که دالانزنان چگونه میخواستند یاری برسانند.
ولی همهچیز آنطور که به نظر میرسید نبود، علیرغم وضعیت به ظاهر بینقص جامعه، کماکان مشکلات اجتماعیای در زیر روکش تمدن، خفته بود، چیزی که حکومت جهانی نمیخواست آن را به رسمیت بشناسد. اگر منفذ هم سوراخ نمیشد، این مشکلات اجتماعی ممکن بود باعث شود که در هر صورت جنگ آغاز شود.
حکومتداری
چیز زیادی دربارهی تاریخچهی حکومتهای جهانی باقی نمانده است. مجلس و شوراهای جهانیای وجود داشت که برای تصمیمگیری با هم تعامل داشتند. مشخص نیست که این مجلسها و شوراها چه مقدار ناحیه یا جمعیتی را اداره میکردند، گرچه گمان میشود که نسبتاً بزرگ بوده باشند. ولی تاثیرگذاری حکومت جهانی سوالبرانگیز به نظر میرسد. طبق گفتهی رند آلثور/لوز ثرین، اشخاص مسئول حکمرانی ظاهراً مشکلات اجتماعی بزرگی را نادیده میگرفتند، و احتمالاً وجود این مشکلات را به کلی تکذیب میکردند. در طول جنگ قدرت، شکل اصلی حکمرانی ظاهراً سرای خدام بوده.
وظایفت آیز سدایها
در طول عصر افسانهها، مردان و زنانی که میتوانستند از نیروی یگانه استفاده کنند بسیار مهم بودند. آنها اعضای خودشان را در سرای خدام حکمرانی میکردند، ولی این کار را برای کل جمعیت انجام نمیدادند. آنها میتوانستند برای داشتن جایگاههای حکومتی خود را کاندید کنند، ولی دالانزن بودن یک پیشنیاز نبود، و برای بهدست آوردن آن جایگاه مذکور هیچ یاریای نمیرساند. ولی دالانزنان به دلیل اختیاراتی که نیروی یگانه به آنان میبخشید معمولاً در انجام کارشان عالی بودند، و در کل و به صورت گروهی احترام زیادی داشتند. از آنجا که آنها فقط سه درصد جمعیت را تشکیل میدادند، تعدادشان به زیادی آنچه به نظر میرسید نبود (گرچه عمر آیز سدایی که مقید میلهی سوگند نیست حدود ده برابر کسانی هست که نمیتوانند دالان بزنند است، بسته به قدرتشان، تعداد چشمگیری از دالانزنان میتوانستند در یک مقطع طولانی در کنار دالانزنان دیگر در قید حیات باشند، حتی با اینکه تنها سه نفر از صد نفر با قابلیت دالانزنی به دنیا میآمد.) بخاطر دانش وسیعشان، دالانزنانِ واقعاً نیرومند قادر به انجام اعمالی بودند که شبیه معجزه به نظر میرسیدند، اغلب از طریق دایرهای از آیز سدایها و همکاری آنان با هم. مردم عصر سوم اغلب باور دارند که آیز سدایها میتوانستند نامرئی شوند و پرواز کنند (چیزی که بعدها رند آلثور آن را تایید میکند.) همهی آیز سدایها استفاده از نیروی یگانه را به عنوان شغل خود انتخاب نکردند؛ تعدادی کاملاً از استفادهی آن سر باز زدند و تعدادی از نیروی یگانه برای بهبود بخشیدن به شغل انتخابیشان از آن استفاده میکردند.
فناوری و پژوهش
پژوهش
با اینکه بسیاری از آیز سدایها در راس بسیاری از پژوهشات بودند، نیروی یگانه بهعنوان یکی از راههای رسیدن به چاره استفاده میشد، نه تنها راه رسیدن به آن. ازاینسو شگفتیهای فنی فوقالعادهای ساخته شدند که برای ایجاد آن یا کار کرد آن نیازی به نیروی یگانه نبود. جدای از این، درک بالای ژنتیک ساخت سازهها را ممکن میساخت. ولی این پژوهشات بهدلیل خطر هولناک سواستفاده از آن، محدود شده بود. ازاینگذشته، گرِیندال اظهار میکند که این امکان وجود داشت که تشخیص داده شود که خونِ روی زمین خون آدمیزاد است یا حیوان.
استفادهی نیروی یگانه
به لطف بنیاد جریان، دستگاه نیروی دائمیای که قابلیت استفاده از نیروی یگانه را برای همگان فراهم میساخت، از تِرآنگریالهای بسیاری میشد استفاده کرد.
ضایعات
از آنجا که ضایعات را میشد تا سطح ملوکولی کوچک کرد، واژهی آلودگی چیزی بیگانه و ناآشنا بود.
انرژی
انرژی مورد نیاز برای کار کردن وسایل نقلیه و دستگاهها را میشد توسط هر کسی که دارای تجهیزات مناسب آن است را منتقل یا دریافت کرد، ازاینسو کسی هرگز با کمبود سوخت مواجه نمیشد.
حملونقل
عامیانهترین شیوهی عبور و مرور در عصر افسانهها سادهترینِ روشها بود: راه رفتن. ولی هنگامی که فاصله یا مشغله زیاد بود، فناوریهای بزرگ حملونقلِ ضدجاذبه استفاده میشدند. جو-ماشینها، جهندهها، و شناورروانها فضای حملونقل بسیار کوچکتری داشتند. شو-بالها برای پوشش مسافتهای طولانی با پرواز در آسمان، استفاده میشدند. این دستگاهها اشکال و اندازههای مختلفی داشتند، گرچه دلتابالها رایجترین بودند. از نظر فضای حملونقل نیز تفاوت زیادی داشتند، از بزرگترها گرفته که صدها نفر را در خود جای میدادند تا دستگاههایی که برای استفادهی شخصی بودند. آیز سدایها و آنانی که به آنها یاری میرساندند معمولاً از سِیر کردن برای نقل مکان استفاده میکردند.
سرگرمی
بازیای بیخون و خونریزی معروف بود که نامش شمشیرها بود، بازیای که بهدست لوز ثرین و دوران لادِل چام (پیش از اینکه به بِلال بدل شود) دوباره جان تازه به خود دید. استادان شمشیرزنی نوین بر این باورند که نام حرکاتشان از این زمان گرفته شده است. تماشای داستان از خانه نیز ممکن بود. اجسامی به نام دیوارهای دیدنی به کاربران اجازه میداد که هر وهم بصری مورد نظری بر روی دیوارهای یک اتاق بیندازند.
ارتباطات
همان فناوریای که برای داستانسرایی استفاده میشد برای ارتباطات هم مورد استفاده قرار میگرفت، به این صورت که شخص برای گفتوگو پیش رویت ظاهر میشد. همه یک ترتیب تماسگیری داشتند، البته تا زمانی که از دستگاه مشابهی برای برقراری ارتباط استفاده شده باشد. اگر شخص نمیخواست دیده شود یک لوگوی سهبعدی نمایش داده میشد.
فناوری عمومی
بادپارچه، که حال نگاهبانان از آن استفاده میکنند، تقریباً یک اثر استتار بینقص را ایجاد میکرد. استرِیث، نوعی جنس سوسوزن که برای تطابق دادن خود با حسوحال پوشنده تغییر رنگ میداد، در پوشاکهای مُد روز استفاده میشد. رخشانچراغها نور میساختند و هرگز به شارژ مجدد نیازی نداشتند، و گرمادهندهها دمای هر سازهای را در یک حالت بینقص نگه میداشت. جعبههای ایستا، که وسایل ذخیره شده در خود را در وضعیتی بینقص نگه میداشتند نیز عمومی بودند. آبوهوا برای شرایط بهینهی محصولات توسط چند تِرآنگریال مدیریت میشد.
جغرافیا
هیچ نقشهای از جهان پیش از شکستن باقی نمانده. اگرچه مشخصاً مکان بسیار متفاوتی بوده. برای مثال، شایول گول آنموقع جزیرهای بود کنار دریایی خنک و جاذبهای گردشگری. تپههای شنی قلمروی آندور در ساحل دریایی بزرگ واقع شده بود. آنچه که به نظر میرسد زمانی شهری بندری بوده باشد در قسمتهای بالایی ستون جهان دیده شده.
همچنین ادعا میشود که شنل لوز ثرین که از جنس پارچهای خارجی است «از آنسوی دریای جهان آورده شده،» اقیانوسی که ایشامِیِل اظهار میکند که در اندازه و وسعت مشابه اقیانوس آریث بوده.
مشخص نیست که جهان همان جغرافیایی که در عصر اول داشته است را در عصر دوم هم حفظ کرده یا اینکه جغرافیای میان عصر اول و دوم مجدد تغییر کرده.
شهرهای بزرگ
معماری شدیداً تحت تاثیر نیروی یگانه بود. با استفاده از مفهومات و فناوریهایی که با آن بهدست آمده بود، ساختمانهایی بسیار زیبا و باشکوه خلق شده بودند. این مسئله در این شهرهای بزرگ مشهود بود، به ترتیب اهمیت و جمعیت هر شهر:
- پاران دایزِن
- مجین
- کامِل آدانزان
- آدانزا
- مار رئویس
- وساین
- جالاندا
- اِمار دار
- پارال
- هالیدار
- کِمالی
- تسومو
- ناسال
- دِوایل
- تزورا
گرچه یکی از شهرهای بزرگِ عصر افسانهها نیست، ولی آسمودین اشاره میکند که در شهر بندری شورِل بهدنیا آمده.